مـ18o81ـن

کسی مستور در من است که سعی در کشف اسرارش دارم!

لعنت به تمامِ جیمی ها!

... ولی از یک جایی بح بعد، از حَمان جا کح ترجیح دادم پیروِ تمامِ اشتباحاتَم این بار حَم یک غلطِ اضافی کح نح، یک غلطِ جابح جا بکنم؛ از حَمان جا کح بح حَر چح  "هـِ" دو چشم و "هویتِ هارمونیِ هندسه ی هجرتِ هاله ی چشم ها به هم" پشتِ پا زدم کح حَم پای "حـِ" جیمی، جیم شوم لابه لای "حَربِ حراجِ حجمِ حسرتِ حادِ حبسیِ دل"، از حَمان جا خودم را جا گذاشتم؛ جایی میانِ چشم حایش، درست قبل از حَمان سح  نقطح!!!

+ تا 8 تیر بودنم با خداست!

+ ز دست درس و این کنکور فریااااد که اجازه نمیدن تا مدت های طولانی نوشته های قشنگتون رو بخونم؛ ببخشید

+ شروع سال جدید هم پیشاپیش مبارک (:

راستی! این لباس ها را که می فروشد؟!

از گرگ و میشِ آسمان واهمه دارم؛

مرا یادِ آدم هایی می اندازد که نقابِ لبخندشان برای هم کِش می آید

فارغ از آن که

رویِ چشم های یکی، چنگال های تیز زوزه می کشد برای دریدن

و چشم های آن دیگری، ماهی شده در حوضِ ترِ ترس از جهیدن!

گرگ هایی در لباس میش

و میش هایی در لباس گرگ!

یکی اسیر غریزه

و یکی فراری از غریزه ی آن اسیر!

همه عوض شدیم

و همین است که یکدیگر را عوضی می بینیم!!!

بِسمِ رَبِّ جان
سلام، مستور هستم (:
شب گردم،
میان آب قدم می زنم
و سر به بالین ماه دارم!
دیگران، مبهمِ عجیبم می خوانند؛
شما مرا چه می خوانید، الله أعلم...!

+ آدرس وبلاگ برای ممنوع البیانی ها:
yon.ir/sy3Ym
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan