"بدبختانه ساعت درس فرا میرسد. آه! چه تغییرات بدی در کودک ایجاد میشود. فوراً چشمش تار میشود، نشاط او از بین میرود. ای شادی خداحافظ، ای بازیهای قشنگ خداحافظ. یک معلم موقر و زمخت میآید دست او را میگیرد و سرکلاس درس مینشاند. به کتابهایش نگاه کنید. چه ابزار حزنآوری هستند برای این سن! طفلک به ناچار دنبال معلم میرود، دیدگانش پر از اشک است ولی نمیتواند جاری سازد و قلبش پر از آه! ولی جرات نمیکند برکشد." (امیل، ژان ژاک روسو)
یه روزی این نظام آموزشی باید عوض بشه! کِی؟ خدا میداند!
هر سال بعد کنکور و نتایجش میبینم و میشنوم که بچههای ایران از خودشون میپرسن
"چرا من فلان چیز قبول نشدم؟"،
"باید دوباره/ سهباره/ چهارباره/... بشینم؟"،
"یعنی الان راجع به من چی فکر میکنن؟"
یا با خودشون میگن
"چقدر حقیر شدم پیش بقیه"،
"دیگه کسی روم حساب باز نمیکنه"،
"خوشبهحال فلانی قبول شد، از الان همه صداش میزنن آقای/ خانم دکتر"،
"آیندهم تباه شد"،
"دیگه راه برگشتی نیست" و...
چند نفر از این بچهها باید به فکر خودکشی بیفتن و خودکشی کنن و تمام؟
چند نفر از این بچهها باید به فکر خودکشی بیفتن و خودکشی کنن و بر خلاف انتظارشون زنده بمونن و تا ابد دچار آسیب شدید روحی و جسمی بشن و ته دلشون حسرتسوز بمونن؟
چند نفر از این بچهها باید به فکر خودکشی بیفتن و مرتکبش هم نشن اما از درون خرد بشن و بمیرن و زندگی نکنن؟
مسیر درست، آثار بدی به جا نمیذاره... چند سال باید بگذره و چند نفر باید قربانی بشن تا بفهمیم این مسیر غلطه، غلطه، غلطه؟
تویی که وسیلهی سنجش میزان درک و فهم یک انسان رو رتبهی کنکورش قرار میدی،
تویی که احترام به یک انسان - حتی عرض سلام ساده - رو با توجه به موقعیت اجتماعی و میزان درآمدش میسنجی،
تویی که هنگام خطاب به اون یه نفر خاص (!) پسوند و پیشوند اضافه میکنی اما بقیه رو هِی و هوی و این و آن صدا میزنی،
دوستی که دوستت رو پس میزنی چون فلان رشته قبول نشده،
فامیلی که بین بچههای یه خونواده تبعیض قائل میشی چون یکیش اون رشتهی مدنظر رو داره میخونه،
آشنایی که زنگ میزنی و فقط حالِ همون یه نفر رو میپرسی،
مادر و پدری که بچههاتون رو بهخاطر قبول نشدن تو یه رشتهی خاص از خودتون طرد میکنید،
معلمی که برمیگردی به شاگردات میگی شما هیچی نمیشید
و.................................................
و تویی که دغدغهت شده برآورده کردنِ خواستهی دیگران بدونِ در نظر گرفتن - و حتی فهمیدنِ - چیزی که خودت واقعاً میخوای،
با همهی شمام؛ تا کِی؟ میشه بس کنید لطفاً؟
دستمان که به جایی بند نیست، لااقل خودمان به خودمان رحم کنیم.
تمام کنیم این بازی کثیفِ وقیحِ قبیحِ پلید را؟
بسمالله...
- يكشنبه ۱۱ آبان ۹۹