مـ18o81ـن

کسی مستور در من است که سعی در کشف اسرارش دارم!

از دست دیگران به کناری گریختم، از دست خویشتن به کجا می توان گریخت؟

کلی چیز نوشته بودم. همش پاک شد. ینی دستم خورد و همش پاک شد... هممممممممش

 نوشته بودم از این که امشب قراره برن خواستگاری پسرعمه رامین... از این که 111 روز مونده به کنکور و من چقدر نگرانم! چقدر میترسم از این که نتونم اونی که ازم توقع دارن بشم... از این که تلاش زیادی برای خواسته هام نکردم و این ترس هر روز داره بیشتر میشه... 

حس میکنم تنهام و نیاز دارم کسی درکم کنه... یکی که بهم بگه پاشو بیا بریم از این قفس! غصه نخور همه چی درست میشه اما دریغ!

تنها خواسته ی قلبیم اینه که این روزا به خوبی و خوشی تموم شه... همین.

از خودم شرمم میاد وقتی خدا رو دارم چرا برای کمک دستم رو به سمت بنده هاش دراز میکنم...هیعیییییی.

بِسمِ رَبِّ جان
سلام، مستور هستم (:
شب گردم،
میان آب قدم می زنم
و سر به بالین ماه دارم!
دیگران، مبهمِ عجیبم می خوانند؛
شما مرا چه می خوانید، الله أعلم...!

+ آدرس وبلاگ برای ممنوع البیانی ها:
yon.ir/sy3Ym
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan