امروز امتحان ریاضیم رو دادم اما... اما با کلی بی دقتی! همه ی بی دقتی هام مسخره و مضحکن.
حرصم میگیره از این که بلدم اما اشتباه مینویسم...اه اه اه
باید همه ی تلاشم رو بکنم که امتحانای بعدیم رو خوب بدم و درسا رو به خوبی جمع بندی کنم. میتوانم آیا؟؟؟
خیلی خوش حالم که بالاخره همه چی داره روبه راه میشه و این جمله برای بیان احساس درونیم واقعا چیز کمیه...
یاد من باشد فردا دم صبح،
به نسیم از سر صدق سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش نگردد فردا …
زندگی شیرین است ، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم در دل ،
لحظه را دریابم …
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم ، عرضه کنم …
یک بغل عشق از آنجا بخرم …!
- يكشنبه ۷ دی ۹۳