مـ18o81ـن

کسی مستور در من است که سعی در کشف اسرارش دارم!

واقعا همه چی رو به راه می شود؟!

امروز امتحان ریاضیم رو دادم اما... اما با کلی بی دقتی! همه ی بی دقتی هام مسخره و مضحکن. حرصم میگیره از این که بلدم اما اشتباه مینویسم...اه اه اهتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم
 www.pichak.net
 کلیک کنید

باید همه ی تلاشم رو بکنم که امتحانای بعدیم رو خوب بدم و درسا رو به خوبی جمع بندی کنم. میتوانم آیا؟؟؟

خیلی خوش حالم که بالاخره همه چی داره روبه راه میشه و این جمله برای بیان احساس درونیم واقعا چیز کمیه...

 

یاد من باشد فردا دم صبح،

به نسیم از سر صدق سلامی بدهم

و به انگشت نخی خواهم بست

تا فراموش نگردد فردا …

زندگی شیرین است ، زندگی باید کرد

گرچه دیر است ولی

کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم شاید

به سلامت ز سفر برگردد

بذر امید بکارم در دل ،

لحظه را دریابم …

من به بازار محبت بروم فردا صبح

مهربانی خودم ، عرضه کنم …

یک بغل عشق از آنجا بخرم …!

حرف جدیدی نیست

امتحانات ترم شروع شده و باید جبران عقب موندگیام رو بکنم. می دونم این آخرین فرصتیه که دارم و امیدوارم اگه خدا بخواد از دستش ندم...

برنامه ی امتحانیم:

یکشنبه 93/10/7 ریاضی

چهارشنبه 93/10/10 فیزیک

شنبه 93/10/13 شیمی

دوشنبه 93/10/15 ادبیات

چهارشنبه 93/10/17 معارف

شنبه 93/10/20 زیست

دوشنبه 93/10/22 زبان خارجه

چهارشنبه 93/10/24 زمین

ساعت شروع امتحانا ساعت 10 صبحه و نهایتاً تا 12 طول میکشه. 26 دی هم امتحان جمع بندی نیم سال اول قلم چی رو دارم. کلی کار دارم که باید انجام بدم.

چن وقته که دلم رو یه آرامش خاص پر کرده... انگار یکی پیشمه و آرومم میکنه...!

(گوشیم رو گذاشتم کنار... فکرم آزاد شده... ای کاش زودتر این کارو میکردم  ):   )

توکَّلتُ علی الله.

 

فاتحه ای نثارم کنید!

روزایـ سختیـ رو دارمـ پشتـ سر میذارمـ و فقط میتونمـ دل تنگیـ هامـ رو برایـ خدا تعریفـ کنمـ... دلمـ برایـ خیلیـ چیزا تنگـ شدهـ... دوستامـ، معلمامـ، خوندنـ زبان انگلیسیـ (منـ خیلیـ بهـ زبانـ انگلیسیـ علاقهـ مندمـ ولیـ بهـ خاطر کنکور مجبور شدمـ اونـ رو از برنامهـ هامـ حذفـ کنمـ)، شیطنتامـ، شعر گفتنامـ، نوشتنامـ و... تو اینـ مدتیـ کهـ باید برایـ کنکور بخونمـ نمیتونمـ زیاد بهـ چیزاییـ کهـ دوسـ دارمـ دسترسیـ پیدا کنمـ و اینـ برامـ شدهـ یهـ دلـ تنگیـ بزرگـ...!

امروز داشتمـ تو خیابونـ راهـ میرفتمـ کهـ یهو سرمـ گیجـ رفتـ نزدیکـ بود برمـ زیر ماشینـ!!!!!!!!!!!!رفتمـ دکتر. فشارمـ رو 8 بود!!!(یا خدا، منـ نمیدونمـ چطوریـ زنده امـ!). گفتـ -منظورمـ آقایـ دکتره- استرسـ زیاد نباید داشتهـ باشیـ وگرنهـ اگهـ همینـ طور پیشـ بریـ فاتحتـ خوندسـ!!!

نمیدونمـ چمـ شدهـ؟؟؟؟ با اینـ کهـ خیلیـ استرسـ دارمـ ولیـ خودمو زدمـ بهـ بیـ خیالیـ و اصلا درسامـ رو نمیخونمـ. تا الآنمـ کلیـ عقبـ افتادمـ (حالـ ما بسـ گریهـ دارد!)

اینا رو همـ قاچاقیـ نوشتمـ.

فعلا کهـ عروسکـ خیمهـ شبـ بازیـ کنکورمـ. هیعییییـ.....

شاید مُردم حواسم نیست

میونـ دعدغهـ هایـ کنکور اومدمـ تو پرانتز بگمـ : حالـ اینـ روزامـ خوب نیستـ...

به قول احسان خواجه امیری: "شاید مُردم حواسم نیست.."

سه حقیقت تلخ

ما از همانـ کودکیـ بازیچهـ دستـ روزگار شدیمـ

وگرنهـ کدامـ روباهیـ پنیر می خورد...؟؟؟!!!

می گنـ تو اونـ دنیا اعضایـ بدنتـ شروعـ می کننـ بهـ حرفـ زدنـ !!!

کاشـ دلمـ لال بمونهـ

هیچیـ نگهـ

آخهـ دوستـ ندارمـ اشکـ خدا رو ببینمـ...

دلهایـ پاکـ خطا نمی کنند

سادگیـ می کنند...!

و امروز سادگیـ پاکـ ترینـ خطایـ دنیاستـ...

 

زندگی دارد روال همیشگی را طی می کند

سخت درگیر درسامم. إن شاءالله بتونم این 1 سالی رو به خوبی و خوشی بگذرونم... تو این مدت

خیلی اتفاقا برام افتاده... همش بد بوده و البته آموزنده!!! راستی انگشت اشاره ی دست چپم رو

نمی تونم تکون بدم! (حالا بماند چرا...!!!)

دلم برای خیلی چیزا تنگ شده...

احساس می کنم این روزا معلمم ازم ناراحته اما نمی دونم چرا؟؟؟!!! از اون موقعی که این حس

بهم دست داده نمی تونم درسام رو خوب بخونم...

ماه رمضونه و شبای قدرم داره نزدیک میشه... بچه ها برا منم دعا کنید. منم برای همتون

دعا می کنم...

بیش از این نمی تونم بنویسم. به خدا میسپارمتون...

+ راستی عینکی هم شدم (:

خیانت نمی کنم به آنچه که هنوز به من تعلقی ندارد!

خیلی حرف است

وفادار دست هایی باشی که

یکبار هم لمسشان نکرده ای ......

خدا وفا می داند، می دانم

خدایـــــــــا

به عشقــــــــــ جفا نکن

آمیــــــــــــن

به اندازۀ تمام روزهای نبودنم

«خطا از من است! میدانم... 

از من که سالهاست گفته ام ایاک نعبد اما به دیگران هم دل سپرده ام!

از من که سالهاست گفته ام ایاک نستعین اما به دیگران هم تکیه کرده ام!

اما رهایم نکن...

بیش از همیشه دل تنگم...

به اندازه ی تمام روزهای نبودنم...»

بِسمِ رَبِّ جان
سلام، مستور هستم (:
شب گردم،
میان آب قدم می زنم
و سر به بالین ماه دارم!
دیگران، مبهمِ عجیبم می خوانند؛
شما مرا چه می خوانید، الله أعلم...!

+ آدرس وبلاگ برای ممنوع البیانی ها:
yon.ir/sy3Ym
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan